اولین محرم نازنین پسرم
گل پسرنازم الهی فداتشم عزیزم تو این ماه کلی صداهای جدید ازت می شنویم کلی برامون به زبون خودت حرف می زنی و این روزها با شنیدین کلمه ماما از زبون تو من سراسر شادی شدم و خدارو هزاران مرتبه شکر کردم به خاطر وجود پسرم چندروزی بود که خیلی خوب غذا می خوردی ولی از خوردن شیر خبری نبود خیلی ناراحت بودم که اگه دیگه نخوای از شیره وجودم تغذیه کنی ما باید چی کارکنیم دیگه جونم برات بگه که تو وروجک کلی طعم غذا بهت مزه داده بود و دیگه شیر نمخوردی بغلت که می کردم بهت شیر بدم فقط جیغ میزدی حالا این رویداد می خواست هر ساعت از شبانه روز باشه تو فقط جیغ میزدی و شیر نمی خوردی تا اینکه با دکترت تماس گرفتم و آقای دکتر گفتند که یاسین جون یه غذای طعم داری خورده ...