سید محمد یاسین عشق مامان وبابا(◠‿◠)سید محمد یاسین عشق مامان وبابا(◠‿◠)، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره
خونه خاطراتمون خونه خاطراتمون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
سارینا سادات جونسارینا سادات جون، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

(◠‿◠) سید محمد یاسین هدیه زیبای خداوند

یک سالگی نازنین پسرم

سلام به خاله های مهربون که مثل همیشه همراهمون بودید این پست رو با تاخیر نوشتم یاسینم ببخش مامان رو که تو ثبت خاطراتت وقفه افتاد نازگلم خوب حالا از تولد گل پسرم بگم تولد یاسینم با تم زنبوری برگزار شد زحمت طراحی تم تولدت رو هم خاله مهسا کشیده بود خیلی هم خوشگل شده بود مرسی خاله جون البته برا امسال تصمیم داشتم برا تولدت یه جشن مفصل بگیرم و همه اقوام رو دعوت کنم اما پشیمون شدم یعنی از بس اطرافیان گفتن که تو جشن یک سالگی بچه اذیت میشه ما هم منصرف شدیم اما گل پسر خوش اخلاق من کلی هم خوب بود و بهش خوش گذشت  گل پسر مامان موقع نصب تزیینات خواب بود وقتی بیدار شدی کلی تعجب کرده بودی و خوشحال شدی الهی همیشه سلامت باشی عزیزم ...
18 ارديبهشت 1394

تولدت مبارک گل پسرم یاسین جون

سلام خوشگل مامان امروز یک ساله شدی خداروشکر به خاطر وجود گل پسرم یاسین نازم پارسال در چنین روزی یعنی 25 اسفند ماه ساعت 14:25 اومدی به دنیا و صدای گریه ات تمام فضای اتاق عمل رو پر کرد اون روز و ساعت بهترین روز و ساعت عمرمه گل پسرم یاسین نازم الآن که برات این پست رو می نویسم در خواب نازی عزیزم یاسینم انشاا.... همیشه سلامت باشی 1000 ساله بشی گل نازم دوست داشتم در لحظه تولدت پست تولدت مبارک رو برات بنویسم گل پسر نازم الهی فدات بشم من         ...
25 اسفند 1393

11 ماهگی نازنین پسرم

سلام نازنین مامان گل پسر مامان یازده ماهه شده الهی قربونت برم دیگه چیزی به اولین سال تولدت نمونده خدارو شکر به خاطر وجود نازنین پسرم در11 ماهگی کلی پیشرفت داشتی دایره لغاتت خیلی بیشتر شده و کلی برامون شیرین زبونی می کنی و به زبون خودت حرف می زنی و ما هم فقط چند تا از کلماتت رو متوجه میشیم که چی می گی و چی می خوای الهی قربونت برم من  کلی هم برامون چهار دست و پا میری خیلی تند و سریع ماشاا.... به وروجک خودم     یاسین مامان خوشحاله  انشاا.... همیشه شاد باشی عزیزم  رفتی تو فکر  دست دسی می کنی  برا خودت  عاشق این کاری  کبریت روشن کنیم تو...
15 اسفند 1393

مسافرت اراک و اولین عروسی

سلام خاله های خوبم یاسین مامان در 10 ماهگی در اولین مراسم عروسی شرکت کرد البته بهتر بگم مراسم عقد پسرخاله بابایی برای مراسم باید می رفتیم اراک پس کوله بار سفر رو جمع کردیم و راهی اراک شدیم البته این دفعه خاله مهسا رو هم با خودمون بردیم دفعه قبل که رفتیم اراک شما کوچولو بودی و خیلی اذیت شدی به خاطر همین تجربه خاله رو با خودمون بردیم که به من کمک کنه و شما رو نگه داریم یاسین جونم تو راه اصلا اذیت نشدی و خیلی خوب تو صندلی ماشین خودت نشستی و استراحت کردی پنج شنبه شب رسیدیم اراک وروز جمعه مراسم بود اول باید میرفتیم محضر و بعدش تالار یاسین جونم برای محضر خواب بود با خاله و باربد جون خونه موندی و ما برای تالار اومدیم دنبالتون شما هم سرحال آم...
5 اسفند 1393

10ماهگی یاسین جونم

  سلام گل پسر مامان الهی فدات شم  این پست رو با یک ماه تاخیر برات گذاشتم عزیز دلم مامان رو ببخش آخه تو این ماه دوتا مسافرت رفتیم و یکم سرمون شلوغ بودش  گل پسر مامان دیگه چهاردسته و پا میره و کل خونه رو می گرده باید کلا دنبالت باشم وروجک مامان اتاقت رو خیلی دوست داری هر جای خونه باشی به سمت اتاقت حرکت می کنی  اون موقع ها که شما دنیا نیومده بودی و ما در تدارک سیسمونی شما بودیم خاله جون برات یه عروسک خرید و اونو به درب اتاقت زد خودش خیلی دوسش داره و از زمانی که یاسینم به دنیا اومده خاله کلی با اون عروسکه باهات بازی میکرد و دوست داشت تو هم اونو دوست داشته باشی تو این ماه با اون عروسک رابطه خیلی خوبی برقرار میکنی و...
21 بهمن 1393

9ماهگی در قالب تصویر

سلام گل پسر مامان در 9 ماهگی کلی پیشرفت کردی خداروشکر به خاطر وجود گل پسرم خیلی آقا شدی ماشاا.... به وروجک خودم      اینجا اولین باریه که گل پسرم سوار اتوبوس شد با خاله جون می خواستیم بریم برون یه مقدار خرید داشتیم منتظر تاکسی بودیم که اتوبوس اومد و تصمیم گرفتیم شما هم اتوبوس سواری رو تجربه کنی    قربون اون دستای کوچولوت برم من    وقتی پسری پای کامپیوتر می شینه    نازنین پسر من    پسرم در آینده می خواد مهندس برق شه علاقه خاصی به سیم داری     شیوه جدید روروئک سو...
30 دی 1393

اولین شب یلدای گل پسرم

سلام امسال شب یلدا برامون قشنگ تر از هر سال دیگه ای بود به خاطر وجود یاسینم خدارو شکر به خاطر این همه زیبایی امسال شب یلدا خونه مادر و پدر من بودیم یاسین جونم خاله مهسا برات کلی تزیین کرده بود و این شب رو برامون خاطره انگیز کرد یه کیک خوشگل برات سفارش داده بود و کلی تزیینات قشنگ   کرسی درست کرده بود خاله جون   اینم وروجک خان لباست رو مامان جون تخمه هندونه دوخته بود روش و شلوارش رو هم برات دوخت تاج هندونه ایت رو پاره کردی وروجک  اون توپ زرد هم من و بابا واست خریدیم خیلی دوسش داری  مامان جون و بابا جون هم برات یه شلوار خوشگل خریده بودن  وزندایی جون و ...
10 دی 1393