18 ماهگی گل پسرم
خوشگل مامان این روزها واقعا به سرعت می گذرن و تو روز به روز بزرگتر میشی و من هر روز شاکر خداوند هستم برای وجود تو خدایا شکرت
تو این ماه واکسن داشتی روز شنبه 28 شهریور ماه رفتیم و واکسنت رو زدی کلی گریه کردی عزیزم از لحظه ورود به درمانگاه احساس خوبی نداشتی اصلا از بغلم پایین نمیومدی بعداز واکسن با خاله رفتیم محل کار خاله که شما یکم راه بری و بازی کنی که بعدا پاهای کوچولوت اذیت نشه
ظهر که اومدیم خونه یکم پات درد می کرد می نشستی و پات رو به همون نشون می دادی و می گفتی درد و بعدش پاهات رو دراز می کردی
اون روز معنای درد رو فهمیدی تا چند بار بهمون می گفتی پات درد داره
شب هم یکم تب کردی و خداروشکر فردای روز واکسنت خیلی خوب و سرحال بودی گل پسرم
تو این ماه کلی دایره لغاتت بیشتر شده و کلی برامون حرف می زنی بعضی ائقات اینقدر تند تند یه چیزایی می گی که ما اصلا متوجه نمیشیم چی می گی
کفش = دفش
کلید= للید
پله =آله وقتی می خوای سوار آسانسور بشیم می گی آله یعنی از پله بریم
وقتی کسی در می زنه از تو خونه باصدای یلند می گی دایی آله یعنی یا دایی اومده یا آله
خوشگلم حافظه یاری نمی کنه بیشتر از شیرین زبونیات بنویسم
یه روز خوب تو پارک
می خوای برعکس بری بالا وروجک
بای بای آله
دالی آله
بعداز واکسنت در حال شیطونی
این کشو رو باید باز کنم
پس چرا باز نمیشه ؟؟؟