عشق کوچولوم
سلام
یاسین قشنگم الهی فدات شم چند روزی نتونستم بیام وبت رو آپ کنم امروز اومدم عکسای نازت رو برات بزارم
الهی قربونت برم ماشاا... خیلی وروجک شدی عزیزم
اینجا مغازه دایی احسان و شماهم عاشق لوستر های رنگارنگی عزیزم
الهی همیشه خندون باشی نازنینم
یه روز دیگه مغازه دایی با گلها عکس انداختی
قربونت برم من خونه مادر بزرگت (مامان بابایی)
این جاهم آماده شدیم بریم دیدن یه پسر کوچولوی ناز به نام علی اصغر جون
الهی فدات بشم من
یه خواب ناز
داریم می ریم خونه دایی احسان مهمونی عزیزم
بازی با جغجغه هات رو خیلی دوست داری عسلم
یاسین قشنگم بغل دایی اشکان خوابت برده
این جا آماده شدیم بریم بیرون که قبلش اومدیم تو حیاط خونه مامانی چند تا عکس بندازیم اما شما اصلا به دوربین نگاه نکردی حسابی وروجک شدی وقتی دلت نخواد کاری رو انجام بدی نتیجش میشه این
وقتی با آویز کریرت بازی می کنی و حواست به دوربین نیست نمی دونم چرا مامان به قوری جون و زردک اینقدر اخم می کنی ولی با عروسک های آویز تختت می خندی فکرکنم چون این دوتا تکون نمی خورن اخمشون می کنی
بعد بازی و عکس هم با آژانس رفتیم بیرون ولی چون شما تو بغل نمی مونی باید کریر هم با خودمون ببریم
عاشق بیرون رفتنی اینجا هم بغل خاله مهسا هستی
مغازه دایی جون
و حسن ختام این پست