گل پسروروجکم
سلام به ناز گل مامان و خاله های خوب و مهربون گل پسرم
الهی فدات شم عزیزم
یاسین جونم تو این ماه چندروزی رفتیم اراک شما خیلی پسر خوب وآرومی هستی اما نمی دونم چرا تو این چند روز سفر اذیت شدی و گریه می کردی از بغل من و بابا تکون نمی خوردی الآن تو خونه خودت به تنهایی بازی می کنی ولی اراک اصلاً زمین نمی موندی الهی فدات شم عزیزم
از اراک که اومدیم همه رو می شناختی و خوشحال بودی
این روزها عاشق تاب بازی هستی و خیلی دوست داری
الهی قربون برم من خوش خنده
دیگه خیلی خوب روروئک سواری می کنی و به همه جای خونه می ری مجبور شدیم کلی از وسایل خطرناک رو جمع کنیم
اینجاهم با دقت داری فرمون ماشینت رو می چرخونی
صندلی مادر جون برات شده سرسره تا می نشینی روش سریع سر می خوری میای پایین
هورا سرسره
یا با خرسی دعوا می کنی
الهی فدات بشم من این لباس رو خاله مهسا برات خریده عزیزم
عزیزم این عکس خوشگل رو خاله جون ازت گرفته این عکس رو خیلی دوست دارم
روروئک سواری و توپ بازی
بازی با حلقه خاله جون
با دقت به رنگهای حلقه توجه می کنی
الهی فدات بشم من عزیزم
این عکس هم خاله جون ازت گرفته
از چند وقت پیش می خواستم دیگه تو اتاق خودت بخوابونمت و انگار شستت خبردار می شد تا میزاستمت تو تختت بیدار می شدی و نمی خوابیدی بهونه می گرفتی این روال چند شب ادامه داشت که دیگه منصرف شدم گفتم شاید زود باشه برا این تصمیم بازم اومدیم تو اتاق خودمون می ترسیدم اذیت شی عزیزم پس فعلا اجباری برای جدا شدن اتاقت ندارم دوست ندارم که گل پسرم اذیت بشه
چندروز پیش تصمیم گرفتیم تختت رو بیاریم تو اتاق خودمون با خاله مهسا دست به کار شدیم و تخت رو آوردیم تو اتاق خودمون تو هم تو اون شلوغی و بهم ریختگی اتاق نشستی و داری بازی می کنی اصلا متوجه ماهم نیستی
بعدش خسته شدی و یه بازی دیگه خواستی قربونت برم سوار کامیونت شدی و داری بازی می کنی قربون اون دستات برم
اینم چیدمان اتاقت بعداز جابه جایی تخت کتابخونه و جا عروسکیت رو فقط جابه جا کردیم
یه روز دیگه و تاب بازی
قربون خندهات برم من
اینجاهم از خواب بیدار شدی و اومدی تو آشپزخونه داری بازی می کنی
بعداز آشپزخونه اومدی با کامیونت بازی کردی تایرهای کامیون رو با دستات می چرخونی
اینجاهم برا تایرهای در حال چرخش دست می زدی
بازم تایرها باید بچرخن
در نهایت بازم کامیون سواری
عادت داری وقتی جایی مینشینی که یکم بلند باشه دستات رو بگیری
ماه پیش هم که رفتیم دکتر وقتی نشستی روی ترازو سریع دستات رو گرفتی به ترازو
چندروزپیش دختر خاله زندایی اکرم اومده کرمانشاه و ماهم فریده جون رو بردیم طاق بستان
البته شماهم برای اولین بار بود که می رفتی طاق بستان و پارک کوهستان عزیزم
اینجاهم بغل بابا جون داری میری قله رو فتح کنی
البته قله که نه داریم میریم پیش اون گرگه
رسیدیم اون بالا من و آقای گرگ
همون بالاها
اینم یه عکس از منظره زیبا
اومدیم پایین خاله جون گفتش از یاسین تواین ماشین عکس بندازیم تو هم عاسق فرمون هستی عزیزم
خوشحال از داشتن فرمون
اینجاهم دوست نداشتی روی ماشین بنشینی
بعداز پارک کوهستان اومدیم خونه دایی احسان
بازی با قلک
در حین بازی tvهم نگاه می کنی عزیزم
توپ بازی
عزاداری های روز اربعین برات جالب بود کلی تماشاکردی برنامه هارو
قربون نگاهت برم من
تلاش برای رفتن
یه خواب ناز
بازی بعداز خواب تو تختت
قربون یکی یه دونه خودم بشم من