درآستانه 5 ماهگی نازنین پسرم
سلام پسر گلم خوبی مامان الهی فدات شم این روزها حسابی وروجک شدی کلی پیشرفت کردی خداروشکر به خاطر هدیه زیبامون یاسین مامان توبهترین هدیه از جانب خداوند برای ما هستی عزیزم
از پیشرفت هات بگم
خیلی راحت غلت می زنی و روی دستات وایمیسی
با تلاش فراوان کمی هم رو به جلو حرکت می کنی آفرین پسر وروجکم
موقع غذا به سفره نگاه می کنی و لبات رو می مکی مثل اینکه داری چیزی می خوری عزیزم خاله مهسا بهت میگه یاسینم آدامس نخور
قربونت برم پسر باهوشم
وقتی وارد مکان جدیدی می شیم اول آروم همه چی و همه جارو نگاه میکنی بعدهم شروع می کنی به زبان خودت حرف زدن خیلی خوب با دیگران ارتباط برقرار می کنی و خیلی جدی همه رو نگاه می کنی و هیچ وقت هم الکی نمی خندی تا دلت نخواد اصلا نمی خندی وروجک من
عاشق اتاقت هستی مدت زمان زیادی رو تو اتاقت تنها می مونی و بازی می کنی
کوچولو که بودی تا سوار ماشین می شدیم می خوابیدی اما الآن با دقت همه جارو نگاه می کنی اگه از کنار ساختمان های بلند رد شیم سرت رو بالا می گیری و ساختمان رو نگاه می کنی پسرم
به پاهات خیلی توجه می کنی مخصوصا اگه پاپوش پات باشه
همه چیز رو می خوری هر چی دستت بگیری می زاری دهنت عزیزم
قربونت برم فکر کنم دندون های خوشگلت در حال دراومدن هستن آخه خیلی بی تابی عزیزم انشاا... خیلی زود دندون های کوچولوت در بیاد و راحت شی نانازم
اینجا هم یکی از واحد های طبقه بالا تعمیرات داره و کلی سر وصدا میکرد که مجبور شدیم این طوری تورو بخوابونیم
وقتی خسته میشی این طوری دراز می کشی و نگاهمون می کنی عزیزم
آماده شدی بریم مهمونی خونه دوست مامان
خیلی راحت غلت می زنی حتی توی تختت عزیزم
قربون قد و بالات نانازم
پیراهن مردونه چه قدر بهت میاد عزیزم
داری زردک رو می خوری
دعوا با پتوت
دعوا با مامان که چرا پتو رو ازم گرفتی قربونت برم من
بازی باتوپ های رنگی